Martyred Leader Foundation

Home
Afshar
Calender
Manifesto
NIF
Gallery
Links
Martyred Leader
Publications
Democracy
Contacts

12043187_866534053442314_7433003602259721075_n.jpg

 

The main reason to creat this site is, that you should know about us and about our activities, works, ideas, and of course about our struggle for DEMOCRACY and EQUALITY in Afghanistan.
 
We hope you'll enjoy your stay here and send us your coments, feed backs and suggestions in following address.
 
NIF

Martyred Leader
qoute.jpg
undefined

This is your site, you can write us anytime and anything to support DEMOCRACY, EQUALITY and FREEDOM.

dalw.jpg

 

کُلبه های گِلی و محقر، کوچه های خاکی، انسانهای زجر کشیده و جنگ زده در زیر آسمان لاجوردی گرمی آفتاب بیست ویکم دلو را به مهمانی در و بام شان میخواندند. مردم حسب معمول دنبال کار خویش شتاب داشته، بچه ها و دختر های خُرد سال، معصوم و خاک آلود در میان خاک و گرد کوچه ها مصروف بازی های طفلانۀ شان اند.

از قرار معلوم این روز هم مانند روز های دیگر خالی از بیم و خطر نیست، ولی اهالی افشار دیگر با این چنین روز ها عادت کرده اند. بیست و یکم دلو آهسته آهسته بپایان خود نزدیک میگردد، آفتاب آرام آرام دامنش را از روی در و بام افشار و افشاریان در چیدن بود، هنوز نور طلایی و کمرنگ آفتاب آخرین وداعیه اش را نخوانده بود که سکوت روز در آخرین ساعاتش درهم شکست.

افشاردرهم لرزید، خانه های مردم رنجدیده و بی دفاع را خاک و دود در هم می بلعید. صدا های هیبتناک و مخوف انفجارات فضا را پر ساخته بود. از فرط دود و غبار، آفتاب چهره اش را می پوشانید تا نباشد که جنایات سیاف ـ مسعود صداقتش را از او بگیرند.

ساکنان افشار با فریاد و سراسیمگی این طرف و آنطرف در دویدن بودند، یکی در تلاش عزیز دیگری. صدای سلاحهای ثقیله (سنگین) آنقدر مهیب و وحشت آور بود که هر کی را در هر کجایی که بود در وحشت خود فرو می بلعید. بوی نا مساعد بارود فضا را پر کرده بود، مردم گاه در پی نجات همسایگان میشتافتند و گاهی هم برای اظهار تسلیت در سوگ عزیزانشان غمشریکی مینمودند.

شب فرا رسید، ساکنان افشار طبق معمول دنبال آن نشدند تا بدانند چرا؟

چون اصابت راکت ویا جنگهای فرسایشی جزءِ معمولات زندگی آنان محسوب میگردید. آنها طعم تلخ حملات راکتی و خاکسپاری عزیزان شانرا از دیر زمانی تجربه کرده بودند. در زمان اقتدار و حکومت داکتر نجیب الله نیز این حملات نا جوانمردانه و غیر اسلامی از ارتفاعات پغمان زندگی باشندگان افشار را تهدید میکرد. همه بخوبی وسادگی میدانستند که این جنایات کاری جانیانی اند که جرأت رویارویی با حکومت وقت را ندارند.

ولی امروز نه حکومتی در افشار هست و نه دولتی، پس چی با عث این جنایات میگردد تا هیزم آتش جنگ های کوچه بکوچه را فراهم نماید. تباهی، خانه بدوشی، اسارت، هجرت و دهها مصیبت دیگر را برای این ملت بی همه چیز فراهم نماید.

 

من که خود شاهد این حادثۀ نا گوارهستم، میخواهم که خاطرات تلخ این فاجعه را از لابلای نوشتارهای آنزمانم که بگونۀ خاطره نوشته بودم برای تان نقل نمایم، قضاوت را برای شما وا میگذارم و در بحث و مباحثه را باز، تا با شد که از نا گفته های شما و از زیاده روی های دیگران بدانیم و درس گیریم.

Continue

افشـار متن زندۀ تاریخ ستمدیدگان اوشار ما سوخت بیا بابه بوری اوشار ما سوخت به تیر کین لبان کودکان دوخت بیا بابه! بیا بوریـــــم ز اوشـــار تو و مردم توره، یکجای بفروخت ----------------------------- بیا بابه! زمین، اژدار گشته بلده خوردون ازره، هار گشته سراسر ملک اوشار شده تللک درختو، چوبه های دار گشته --------------------------- درستـــه، دل درونتو؛ در گرفته توره درد قدیم از سر گـــــرفته غم سنگر فروشی سختِ ســــخته وجودت را همه در بر گــــرفته --------------------------- بیا بوری! هنوزم ازره خامه گرفتار هزاران سحــرو دامه بیابابه! تکانی نو، به این قوم هنوزم دشمنو، دنیا به کــامه --------------------- بیا بوری! حمید نیه سـر کوه بیابوری، بیا! ای پیــر نستوه بیابابه! بـــرای فتـــــــح اوشار تویی تنها، تویی تنها ترین کوه 2-11-1391 کابل محمد اسماعیل صفدری

Mail us on: alifajr@hotmail.com